تغیر مسیر یافته از - افتراء بر خدا
زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه
 

افترا به خداوند





قرآن در آیات متعددی از کسانی که به ذات حق نسبتهای ناروا می‌دهند و از افترائات آنان سخن به میان آورده است؛ از جمله این افراد و گروهها مشرکان و بت‌پرستان بودند که بیشترین اتهام را نسبت به خداوند روا می‌داشتند.

فهرست مندرجات

۱ - انواع افتراء مشرکان به خدا
       ۱.۱ - شریک قرار دادن به خدا
       ۱.۲ - خدا را دارای فرزند دادن
       ۱.۳ - جنیان را خویشاوندان خدا دانستن
       ۱.۴ - اعتقاد بین خدا و جنیان به ارتباط زناشویی
       ۱.۵ - شیطان را برادر خدا دانستن
       ۱.۶ - تغییر احکام و نسبت دادن به خدا
              ۱.۶.۱ - تحریم گوشت چارپایان
              ۱.۶.۲ - عدم ذکر نام خدا موقع ذبح
              ۱.۶.۳ - تحریم جنین حیوانات بر زنان
              ۱.۶.۴ - تحریم بعضی حیوانات
       ۱.۷ - نسبت دادن شرک خویش به خدا
       ۱.۸ - تحلیل امور حرام
              ۱.۸.۱ - طواف کعبه با بدن عریان
       ۱.۹ - عدم رستکاری نتیجه تغییر حکم الهی
       ۱.۱۰ - تلاش مشرکان برای گمراهی دیگران
۲ - انواع افتراء اهل کتاب به خدا
       ۲.۱ - خدا را دارای فرزند دانستن
       ۲.۲ - شریک قرار دادن به خدا
       ۲.۳ - عبادت حضرت عیسی
       ۲.۴ - خویشتن را پاک دانستن
       ۲.۵ - خویشتن را فرزندان خدا دانستن
              ۲.۵.۱ - جواب قرآن به افترائات
       ۲.۶ - انتساب تحریف قرآن به خدا
       ۲.۷ - نسبت بخل یا فقر به خدا
       ۲.۸ - دستور خدا بر عدم ایمان به انبیاء
       ۲.۹ - دستور خدا بر عدم رد امانات
۳ - افتراء منافقین به خدا
۴ - افتراء جنیان به خدا
۵ - پانویس
۶ - منبع

۱ - انواع افتراء مشرکان به خدا




۱.۱ - شریک قرار دادن به خدا


یکی از افترائاتی که همه مشرکان آن را به خداوند نسبت می‌دادند و به همین جهت عنوان مشرک بر آنها نهاده شده، عبادت خدا یا خدایانی دیگر و شریک قائل شدن برای خداوند است: «اعبُدُوا اللّهَ ما لَکم مِن اِلـه غَیرُهُ اِن اَنتُم اِلاّ مُفتَرون».

۱.۲ - خدا را دارای فرزند دادن


از اتهامات همیشگی دیگر آنان این بود که خداوند برای خود فرزند برگزیده است: «و قالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا»،گاهی خداوند را دارای دختر می‌دانستند: «ویجعَلونَ لِلّهِ البَنـتِ».و در حالی چنین نسبت ناروایی را به خداوند می‌دادند که خود از داشتن دختر اکراه داشتند: «و یجعَلونَ لِلّهِ ما یکرَهونَ و تَصِفُ اَلسِنَتُهُمُ الکذِبَ»،
یا ملائکه را دختران خداوند می‌پنداشتند: «و جَعَلوا المَلـئِکةَ الَّذینَ هُم عِبـدُ الرَّحمـنِ اِنـثـًا».

۱.۳ - جنیان را خویشاوندان خدا دانستن


خویشاوند بودن خدا و جنیان از دیگر افترائات آنان به خداوند بود: «و جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا ولَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون»، آنان جنیان را فرزند خدا می‌شمردند.

۱.۴ - اعتقاد بین خدا و جنیان به ارتباط زناشویی


یا معتقد بودند که خداوند با جنیان پیوند زناشویی برقرار کرده و از این زناشویی ملائکه پدید آمده‌اند.

۱.۵ - شیطان را برادر خدا دانستن


گروهی از مشرکان نیز معتقد بودند که شیطان برادر خداست.
[۲۵] جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۲۹.


۱.۶ - تغییر احکام و نسبت دادن به خدا


همچنین مشرکان بسیاری از امور حلال را حرام شمرده واین حرمت را به خدا نسبت می‌دادند.

۱.۶.۱ - تحریم گوشت چارپایان


ازجمله قسمتی از زراعتهای خود و گوشت چارپایان یا سوار شدن آنها را بر مردم حرام کرده بودند.

۱.۶.۲ - عدم ذکر نام خدا موقع ذبح


چنان‌که هنگام ذبح بعضی چارپایان، نام خدا را نمی‌بردند و این عمل را به خدا نسبت می‌دادند: «و قالوا هـذِهِ اَنعـمٌ وحَرثٌ حِجرٌ لا یطعَمُها اِلاّ مَن نَشاءُ بِزَعمِهِم واَنعـمٌ حُرِّمَت ظُهورُها واَنعـمٌ لایذکرونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا افتِراءً عَلَیهِ سَیجزیهِم بِما کانوا یفتَرون».

۱.۶.۳ - تحریم جنین حیوانات بر زنان


گاه جنین حیوانات را در صورت زنده به دنیا آمدن بر زنان حرام می‌کردند؛ اما در صورتی که مرده متولد می‌شد بر همگان حلال می‌شمردند.

۱.۶.۴ - تحریم بعضی حیوانات


در مواردی برخی حیوانات خاص را بر همگان حرام کرده بودند که قرآن ضمن ردّ حرمت این حیوانات از ناحیه خدا آن را افترای بر خداوند دانسته است: «ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ولا سائِبَة ولا وصیلَة و لا حام ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ و اَکثَرُهُم لا یعقِلون».
«بحیره» شتری بود که ۵ بار زاییده بود و پنجمین آن نر بود. «سائبه»، شتری بود که پس از بازگشت از سفر یا بهبودی از بیماری آن را برای خدا یا بتها رها می‌کردند. «وصیله»، جفت نر گوسفند دو قلو بود که ذبح آن ممنوع بود و «حام» شتر نری بود که از او ۱۰ شتر به وجود آمده بود.
[۳۴] الکشاف، ج۱، ص۶۸۵.


۱.۷ - نسبت دادن شرک خویش به خدا


سپس آنان پا را فراتر نهاده و مشرک بودن خود و تحریم این امور را خواست خداوند برمی‌شمردند: «سَیقولُ الَّذینَ اَشرَکوا لَو شاءَ اللّهُ ما اَشرَکنا ولا ءاباؤُنا ولا حَرَّمنا مِن شَیء».

۱.۸ - تحلیل امور حرام


افزون بر حرام شمردن برخی امور حلال، گاهی برخی امور حرام را بدون اذن الهی حلال می‌شمردند: «قُل اَرَءَیتُم ما اَنزَلَ اللّهُ لَکم مِن رِزق فَجَعَلتُم مِنهُ حَرامـًا وحَلـلاً قُل ءاللّهُ اَذِنَ لَکم اَم عَلَی اللّهِ تَفتَرون»

۱.۸.۱ - طواف کعبه با بدن عریان


و گاهی نیز در توجیه حلال شمردن برخی محرمات، مانند طواف کعبه با بدن عریان، افترای دیگری به خدا زده و می‌گفتند: خداوند خود ما را امر به این کار کرده است: «واِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا ... واللّهُ اَمَرَنا بِها».

۱.۹ - عدم رستکاری نتیجه تغییر حکم الهی


قرآن در آیه‌ای دیگر عموم مشرکان را از حرام یا حلال شمردن برخی امور و نسبت دادن آن به خداوند نهی کرده و سرانجام آن را شقاوت و عدم رستگاری دانسته است:«ولا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکمُ الکذِبَ هـذا حَلـلٌ وهـذا حَرامٌ لِتَفتَروا عَلَی اللّهِ الکذِبَ اِنَّ الَّذینَ یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ لایفلِحون».

۱.۱۰ - تلاش مشرکان برای گمراهی دیگران


مشرکان نه تنها خود به خداوند افترا می‌زدند، بلکه می‌کوشیدند دیگران و حتی پیامبر خدا را نیز به این کار وادارند که قرآن در آیات ۷۵-۷۳ سوره اسراءبه این امر اشاره کرده و خطاب به پیامبر می‌گوید: اگر ما (با قوه عصمت)
[۴۴] التفسیرالکبیر، ج۲۱،ص۲۱.
تو را حفظ نکرده بودیم نزدیک بود مشرکان، تو را از راه حق و آنچه بر تو وحی کردیم منحرف سازند تا غیر از آنچه بر تو نازل کردیم به ما نسبت دهی:
«واِن کادوا لَیفتِنونَک عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیک لِتَفتَرِی عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَ تَّخَذوک خَلیلا ولَولا اَن ثَبَّتنـک لَقَد کدتَّ تَرکنُ اِلَیهِم شَیئًا قَلیلا اِذًا لاََذَقنـک ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَک عَلَینا نَصیرا».

۲ - انواع افتراء اهل کتاب به خدا




۲.۱ - خدا را دارای فرزند دانستن


گروه دومی که به خداوند افترا می‌زدند اهل‌کتاب (یهود و نصارا) بودند که برخی از آنان نیز مانند مشرکان خداوند را دارای فرزند دانسته: «و قالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا».
عزیر و مسیح را فرزندان خدا می‌شناختند: «و قالَتِ الیهودُ عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ وقالَتِ النَّصـرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ ... قـتَلَهُمُ اللّهُ اَنّی یؤفَکون».

۱.۱ - شریک قرار دادن به خدا


یا نصارا به تثلیث معتقد بوده و با این اعتقاد برای خداوند شریک قائل بودند: «قالوا اِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلـثَة وما مِن اِلـه اِلاّ اِلـهٌ وحِدٌ».

۲.۳ - عبادت حضرت عیسی


و گاه عیسی و مادرش را شریک خداوند در عبادت دانسته و آنان را پرستش می‌کردند.

۲.۴ - خویشتن را پاک دانستن


از دیگر افترائاتی که یهود و نصارا به خدا نسبت می‌دادند این بود که خود را انسانهای پاک و برگزیده خدا در دنیا و آخرت می‌دانستند
[۵۳] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۶۱.
: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یزَکونَ اَنفُسَهُم».

۲.۵ - خویشتن را فرزندان خدا دانستن


یا می‌گفتند: ما فرزندان و دوستان خدا هستیم: «و قالَتِ الیهودُ والنَّصـری نَحنُ اَبنـؤُا اللّهِ و اَحِبّـؤُهُ».
و خداوند گناهان ما را خواهد بخشید:«و یقولونَ سَیغفَرُ لَنا»و جز چند روزی در آتش جهنم نخواهیم ماند: «و قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیامـًا مَعدودَةً».

۲.۵.۱ - جواب قرآن به افترائات


قرآن در پاسخ برخی از این افترائات خطاب به پیامبر می‌گوید: ببین که اینان چگونه بر خداوند افترا می‌زنند: «انظر کیف یفترون علی‌اللّه الکذب و کفی به إثماً مبینا».

۲.۶ - انتساب تحریف قرآن به خدا


افترای دیگر عالمان یهود تحریف کتب آسمانی و انتساب آن به خداوند بود: «واِنَّ مِنهُم لَفَریقـًا یلوونَ اَلسِنَتَهُم بِالکتـبِ لِتَحسَبوهُ مِنَ الکتـبِ و ما هُوَ مِنَ الکتـبِ و یقولونَ هُوَ مِن عِندِ اللّهِ وما هُوَ مِن عِندِ اللّهِ و یقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ وهُم یعلَمون».

۲.۷ - نسبت بخل یا فقر به خدا


از دیگر افترائات یهود نسبت بخل: «و قالَتِ الیهودُ یدُ اللّهِ مَغلولَةٌ»؛
یا فقر به خداوند بود: «قالوا اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ».

۲.۸ - دستور خدا بر عدم ایمان به انبیاء


همچنین آنان برای فرار از پذیرش اسلام به
[۶۴] روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۲۲۶.
دروغ می‌گفتند که خداوند از آنان عهد گرفته به هیچ پیامبری ایمان نیاورند تا برای آنان قربانی‌ای بیاورد که آتش آسمانی آن را فرا گیرد:«قالوا اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَینا اَلاَّ نُؤمِنَ لِرَسول حَتّی یأتِینا بِقُربان تَأکلُهُ النّارُ».
برخی، این افراد را کعب بن اشرف، مالک بن صیف، وهب بن یهوذا و عده‌ای دیگر از یهود دانسته‌اند.
[۶۷] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۸۸.
[۶۸] روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۲۲۵.


۲.۹ - دستور خدا بر عدم رد امانات


گاه برخی از آنان خود را در بازپس دادن امانت به اعراب یا غیر همکیشان خود
[۷۰] تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۶۵.
مسئول نمی‌دانستند و این امر را به خداوند نسبت می‌دادند:«و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک ... قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیینَ سَبیلٌ و یقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ».

۳ - افتراء منافقین به خدا



گروه سوم از انسانهایی که نسبت ناروا به خداوند می‌دادند منافقان بودند؛ آنان هنگامی که در جنگ احزاب در محاصره مشرکان قرار گرفتند گفتند: خدا و رسول او جز غرور و فریب به ما وعده‌ای ندادند: «و اِذ یقولُ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ اِلاّ غُرُورا».

۴ - افتراء جنیان به خدا



افزون بر انسانها جنیان نیز به خداوند افترا زده و نسبتهای ناروایی به ذات حق می‌دادند: «اَنَّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنِّ ... واَنَّهُ کانَ یقولُ سَفیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطـا واَنّا ظَنَنّا اَن لَن تَقولَ الاِنسُ والجِنُّ عَلَی اللّهِ کذِبـا».
برخی از مفسران، جنیان سفیه در آیه مذکور را مشرکان از آنانیا ابلیسدانسته و افترای این دسته از جنیان به خدا را، شرک و نسبت دادن فرزند به خداوند می‌دانند.

۵ - پانویس


 
۱. هود/سوره۱۱، آیه۵۰.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۳. انعام/سوره۶، آیه۲۴-۲۱.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۱۳۷.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۴۸.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۵۰.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۳۷.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۵۳.    
۹. نحل/سوره۱۶، آیه۵۴.    
۱۰. نحل/سوره۱۶، آیه۵۶.    
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۸۷-۸۶.    
۱۲. کهف/سوره۱۸، آیه۱۵.    
۱۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۲-۹۱.    
۱۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷۵-۷۴.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۱۱۶.    
۱۶. یونس/سوره۱۰، آیه۶۸.    
۱۷. مریم/سوره۱۹، آیه۸۸.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۵۷.    
۱۹. نحل/سوره۱۶، آیه۶۲.    
۲۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۲۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۰.    
۲۲. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۵۰.    
۲۳. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۵۸.    
۲۴. المیزان، ج۱۷، ص۱۷۳.    
۲۵. جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۲۹.
۲۶. مجمع‌البیان، ج۸، ص۳۳۵.    
۲۷. انعام/سوره۶، آیه۱۳۸.    
۲۸. انعام/سوره۶، آیه۱۳۶.    
۲۹. انعام/سوره۶، آیه۱۳۹.    
۳۰. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۳۱. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱-۱۴۸.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۳۳. مجمع البیان، ج۳، ص۳۸۹-۳۹۰.    
۳۴. الکشاف، ج۱، ص۶۸۵.
۳۵. انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.    
۳۶. یونس/سوره۱۰، آیه۵۹.    
۳۷. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۱۳۹.    
۳۹. مجمع‌البیان، ج۴، ص۶۳۳.    
۴۰. المیزان، ج۸، ص۷۲.    
۴۱. اعراف/سوره۷، آیه۲۸.    
۴۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶.    
۴۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۵-۷۳.    
۴۴. التفسیرالکبیر، ج۲۱،ص۲۱.
۴۵. المیزان، ج۱۳، ص۱۷۳.    
۴۶. بقره/سوره۲، آیه۱۱۶.    
۴۷. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۴۸. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۴۹. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۵۰. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۵۱. مائده/سوره۵، آیه۱۱۶.    
۵۲. مجمع‌البیان، ج۳، ص۹۱.    
۵۳. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۶۱.
۵۴. نساء/سوره۴، آیه۴۹.    
۵۵. مائده/سوره۵، آیه۱۸.    
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۹.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۵۸. آل عمران/سوره۳، آیه۲۴.    
۵۹. نساء/سوره۴، آیه۵۰.    
۶۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۸.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۷۹.    
۶۲. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۶۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۶۴. روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۲۲۶.
۶۵. نمونه، ج۳، ص۱۹۷.    
۶۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۳.    
۶۷. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۸۸.
۶۸. روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۲۲۵.
۶۹. مجمع البیان، ج۲، ص۷۷۷.    
۷۰. تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۶۵.
۷۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۳.    
۷۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۲.    
۷۳. جنّ/سوره۷۲، آیه۱.    
۷۴. جنّ/سوره۷۲، آیه۵-۴.    
۷۵. المیزان، ج۲۰، ص۴۱.    
۷۶. المیزان، ج۲۰، ص۴۱.    
۷۷. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۵۵.    
۷۸. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۵۵.    
۷۹. المیزان، ج۲۰، ص۴۱.    


۶ - منبع


دانشنامه موضوعی قرآن    


رده‌های این صفحه : تهمت | قرآن شناسی | واژگان قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.